بسیاری از دگرگونیهای دیجیتالی که در اثر همهگیری کرونا ایجاد شدهاند، موفقیتآمیز بودند، زیرا شرکتکنندگان میدانستند که هدفشان دستیابی به چه چیزی است. در اینجا نحوهی کمک به حفظ این تمرکز آمده است.
ماهیت تحول دیجیتال چندین دهه است که در حال تکامل است. ما از ورق زدن کاغذ به صفر و یک، به بهینهسازی فرایندها با نرمافزار، شبکهسازی و نرمافزار بهعنوان سرویس (SaaS)، به اقتصاد دیجیتال جدید رفتیم. پیش از همهگیری، احساس میکردیم که با نقطهی اوجی که تحول دیجیتال بهجای بهینهسازی کسبوکار، به تغییر آن کمک کند، چند سال فاصله داریم. مجموعهای از فشارهای خارجی، از جمله تغییرات آبوهوایی، جنگهای تجاری، ناآرامیهای اجتماعی و حرکت به سمت اتوماسیون هوشمند در کارخانهها و زنجیرههای تامین، پشت پردهی این تغییر بودهاند. سپس همهگیری فرا رسید و سرمایهگذاریهای دیجیتال را سرعت بخشید. مدیرعامل مایکروسافت ساتیا نادلا در نامهی سهامداران خود در سال ۲۰۲۱ نوشت: «تحول دیجیتالی که پیشبینی میشد در ۱۰ سال آینده اتفاق بیفتد، امروز اتفاق افتاده است.»
چیزی که سرعت چشمگیر دگرگونیهای همهگیری را به همراه داشت این بود که در سراسر سیلوها مردم میدانستند که چه کاری باید انجام شود و چرا. ممکن است عجله مستعد خطا باشد، اما بحران، «چرا»ی پشت «چه» را روشن کرد. آنها میدانستند که قصد دارند به چه چیزی برسند و سپس فهمیدند که فناوری دیجیتال چگونه میتواند آن را هدایت و فعال کند.
نیاز به دگرگونی در طرف دیگر همهگیری کرونا به همان اندازه وجود دارد که در سال ۲۰۲۰ وجود داشت. با این حال، تغییرات مورد نیاز برای رسیدن شما به آنجا، معمولا بهقدری گسترده و فراگیر هستند که بهسختی میتوانید تیمهایتان را در مورد نیازهای اصلی متقاعد کنید؛ چه برسد به توافق حول هر چیزی که تعریف آن دشوار است، مانند «تحول دیجیتال». آنچه رهبران کسبوکار و فناوری شما احتمالا به آن نیاز دارند، مجموعهای از نتایج کسبوکار شناختهشدهی جهانی است که از پیش تعریف شده، بهراحتی قابل فهم هستند و در کنار هم میتوانند به نقشهراه تلاشهای شما برای تحول تبدیل شوند.
شرکتها نمیتوانند با تکیه بر روشهای گذشته، تحول دیجیتالی با ریسک بالا را دنبال کنند
تحول دیجیتال قبلا در مورد عناصر اساسی مانند مدرنسازی دادهها، پیشرفتهای فناوری اصلی و اتوماسیون پشتیبان بود، اما امروزه شرکتها اغلب با چالشهای دیجیتالی جدیدی روبرو هستند. اکنون، همانطور که نادلا نوشته است، «هر سازمانی بهدنبال دیجیتالی کردن عملیات سرتاسری خود – از فروش و خدمات مشتری گرفته تا مدیریت زنجیره تامین – است تا بتوانند بهسرعت خود را با پویایی بازار در حال تغییر وفق دهند.» این کار جدید معمولا سختتر است زیرا شما در حال تغییر از بهینهسازی به اختراع مجدد و مختل کردن زندگی کاری جمعیت جدیدی از کارمندان هستید: افراد خلاق، توسعهدهندگان محصول و نیروهای فروش.
فناوری اکنون این ظرفیت را دارد که تقریبا هر جنبهای از هر سازمانی را متحول کند. این یک فرصت عالی برای بازآفرینی نحوهی تجارت شرکتها و گسترش دامنهی آنها است. این موضوع میتواند یک تهدید بزرگ نیز باشد، زیرا رقبا و اخلالگران از مدلهای تجاری جدید و مبتنی بر فناوری استقبال میکنند تا مدیران فعلی را کنار بزنند. این نیروها بسیاری از شرکتها را وادار میکنند تا فعالیت خودشان را مختل کنند و دربارهی نحوهی ایجاد ارزش تجدیدنظر کنند.
- آیا زنجیرههای تامین میتوانند هوشمندتر شوند تا با سرعت بیشتری بالا و پایین شوند؟
- آیا کارمندان از راه دور میتوانند به همان سطح از همکاری خلاقانه با تیمهای حضوری دست یابند؟
- چگونه میتوانید تقاضای مشتری را پیشبینی و شکل دهید؟
در پاسخ به این سوالات، شرکتها ممکن است تغییرات ظریفتر و پیچیدهتری را انجام دهند که بر بخش بیشتری از سازمان تاثیر میگذارد و در مدت زمان طولانیتری انجام میشود. بسیاری از آنها در حال ترکیب استراتژیهای اصلی کسبوکار با پیشنهادهای ارزش منحصربهفرد هستند و در نهایت پیشرفتهای خود را در برابر رقبایی که آمادهی پیشروی بر گامهای اشتباه هستند، در اختیار عموم قرار میدهند. خطرات این دگرگونیها بیشتر از همیشه است، زیرا میتوانند رگ حیاتی نحوهی خلق ارزش شرکت را تغییر دهند و مستقیما بر ادراک برند، روابط مشتری و تامینکننده، فروش و دوام محصول و موارد دیگر تاثیر بگذارند.
اما از آنجایی که آنها به قابلیتهای نسل بعدی نگاه میکنند، بسیاری از شرکتها هنوز بر اصول اساسی تسلط ندارند. بسیاری هنوز پایهی دیجیتال مناسبی ندارند؛ برای پیوند سرمایهگذاریهای دیجیتال به ارزش استراتژیک و دستیابی به خرید و پذیرش از سوی مشتریان و کارمندان تلاش میکنند. در نتیجه، دگرگونی، اغلب با ضایعات قابل توجهی همراه است. هزینهها ممکن است بیشتر از میزان پیشبینیشده باشد، و پروژههای بسیار کمی میتواند منجر به افزایش تاثیری شود که فناوری وعده داده است.
این ناکارآمدی، ناامیدکننده و ناخوشایند بوده است، اما در طول فرایند مدرنسازی قبلی تحمل شد، زیرا ریسک این تحولات کمتر بود. سرمایهگذاری در تجزیهوتحلیل برای گروه مالی شما ضروری است، اما اگر پروژه شکست بخورد، ساختار کار شما را نمیشکند. اکنون دیگر خبری از جلوگیری از اتلاف نیست. صحبت در مورد استفاده از یک فرصت قبل از عمل رقبای شما یا جلوگیری از یک لغزش فاجعهبار است که میتواند زنجیرهی تامین شما را تعطیل کند، یک محصول را از بین ببرد یا حتی به کسبوکار شما پایان دهد. اکنون زمان آن است که تحول را به درستی انجام دهیم.
اگر تنها یک دلیل برای اتلاف و تزلزل در تحولات دیجیتالی وجود داشته باشد، این چیزی است که قبلا شنیدهاید: برای موفقیت، باید استراتژی را مقدم بر فناوری قرار دهید. شما باید با نیازهای کسبوکار شروع کنید و سپس فناوریای را پیدا کنید که آن را قادر به پیادهسازی میکند. برای انجام صحیح این کار، رهبران کسبوکار و فناوری نیاز به همکاری موثر دارند. هنگامی که آنها یکدیگر را درک نمیکنند، استراتژی میتواند متوقف شود و تحولات کاملا راجع به فناوری باشد. آنها ممکن است قبل از فکر کردن در مورد «چرا» از آخرین «چی» بپرند. این کار میتواند منجر به سود کوتاهمدتی شود که نیاز به بازنگری طولانیمدت دارد یا میتواند منجر به شکست شود.
بهعنوان مثال، یک پروژهی تحول بنیادین، مانند تجزیهوتحلیل و هوش مصنوعی را در نظر بگیرید. مشکل رایجی که این پروژهها با آن روبرو هستند دادههای بیکیفیت است. شما نمیتوانید سطح مطلوب بینش مشتری و پیشبینی مورد نیاز خود را با دادههای نامرتب بهدست آورید. راهحل، اغلب یک مدل عملیاتی تجزیهوتحلیل بهتر و یک روش جدید برای تفکر در مورد دادهها است، اما اینها پروژههای دشواری با ذینفعان متعدد هستند که باید در مورد خطوط امن مشترک به توافق برسید. معمولا به بنبست میرسید و پروژه دچار لغزش میشود، زیرا هر یک از ذینفعان از سیلوهای مختلف با اولویتهای متفاوت، استراتژیهای مختلف و حتی واژگان متفاوت میآیند، بنابراین تمایل به عدم توافق در صحبتها بسیار زیاد است.
وقتی تیمهای تجاری و فناوری یکدیگر را درک نمیکنند و انگیزههایشان همسو نیست، کسبوکار تمایل دارد تصمیمگیری را به فناوری اطلاعات (IT) واگذار کند. بدون همکاری تیمهای تجاری و فناوری، گفتگو میتواند به فناوری داده تغییر کند و از حاکمیت مورد نیاز برای ایجاد بینش بهتر مشتری دور شود. هنگامی که زیرساخت دادهی جدید راهاندازی شد، فقدان درک در مورد اینکه چرا پروژه ضروری است منجر به عقبنشینی میشود و چالش پذیرش ایجاد میکند. وقتی از ابتدا توافق نداشته نباشید، و حول یک نقشهراه و استراتژی تحلیلی رایج همسو نباشید، ممکن است سوءتفاهمهای مرکب در مورد سوءتفاهمها وجود داشته باشد، زیرا اصول اولیه را اشتباه گرفتهاید.
تحول دیجیتال به واژگان جدیدی نیاز دارد
- چگونه میتوانید تیمهای کسبوکار و فناوری را وادار به درک یکدیگر و همکاری موثرتر کنید؟
- کسبوکار میتواند پیشتاز باشد، اما چگونه میتواند در مورد استراتژی یا فناوری بهگونهای صحبت کند که تیمهای فناوری آن را درک کنند؟
- فناوری اطلاعات چگونه میتواند از نظر استراتژی کسبوکار، فناوری را مورد بحث قرار دهد؟
خلاصهی این مبحث: صحبت دربارهی تکنولوژی را متوقف کنید. در غیر اینصورت، رهبران به گفتگو با یکدیگر ادامه خواهند داد. در عوض، با فکر کردن از طریق این پنج لنز یا الزامات شروع کنید: برای انعطافپذیری دیجیتالی و ایجاد پایهی مناسب برای نوآوری، کار شما باید حول تجربیات، بینشها، پلتفرمها، اتصال و یکپارچگی متمرکز شود. اینها بلوکهای سازندهای هستند که میتوان آنها را – بخشبخش یا در کنار هم – جمع کرد تا مسیر آینده را برای هر شرکتی مشخص کند. مشتریان و کارمندان تجربیات بهتری میخواهند. کسب و کار به بینشهای جدید و بهتری برای حمایت از تصمیمگیری نیاز دارد. شرکتها به روشهای بهتری برای جمعآوری اطلاعات (پلتفرمها) و رساندن سریعتر آن به افراد مناسب (اتصال) نیاز دارند. و در حالی که آنها در حال انجام این کار هستند، به زیرساخت دیجیتال سازگار با آینده نیاز دارند که توسط بازیگران بد یا خطای اخلاقی در طراحی آن (یکپارچگی) برطرف نخواهد شد. در مجموع، اینها اصول تحول دیجیتال هستند. تیمهای خود را وادار کنید که این اصطلاحات را درک کرده و بپذیرند. این کار میتواند بهطور قابل توجهی سردرگمی را کاهش دهد.
دلیل این امر این است: اگر تیم شما برای حل مشکل دادهای که مانع از تلاش گستردهتر در راستای تغییر میشود، جمع میشود، همه از دلیل آن آگاه هستند. هر ذینفعی میداند که برای پاکسازی، دادهها جمعآوری نشدهاند؛ آنها برای تجارب، بینش و چابکی بهتر برای رضایت مشتری کار میکنند. این کار تیمهای فناوری را در یک ذهنیت «کسب و کار – نتیجه» قرار میدهد و به کسبوکار اجازه میدهد با عباراتی صحبت کند که فناوری اطلاعات آن را درک کند. اما میتواند بیشتر از کمک به یک گروه متنوع، برای ادغام حول اهداف مشترک، هم کاری انجام دهد. میتواند به تقویت همدلی و محدود کردن سردرگمی کمک کند، که همهی اینها به کاهش خطرات بزرگی کمک میکند. همچنین سازگاری را ترویج میکند، زیرا وقتی همه دربارهی کارهایی که باید انجام شود، چون توافق دارند، میتوانند با وضوح و دقت بیشتری با کاربران ارتباط برقرار کنند.
انتظار میرود فناوری با سرعت بیشتری به تکامل خود ادامه دهد. شرایطی که نیاز به تحول دیجیتال استراتژیک و پرمخاطره را ایجاد میکند، احتمالا تشدید خواهد شد. اگر بر روی ایجاد تلاشهای خود بر اساس استراتژی تمرکز کنید، نه فناوری، میتوانید برنامهای را ایجاد کنید که بر دستیابی به ارزش در بلندمدت متمرکز باشد؛ صرف نظر از اینکه چه ابزاری آن را قادر میسازد. بهعبارت دیگر، شما میتوانید استراتژیهایی را توسعه دهید که هنوز هم در سه ماه یا سه سال مرتبط هستند. فناوری گذرا است، استراتژی پابرجاست.
شما از بزرگترین اختلالی که بیشتر ما دیدهایم جان سالم به در میبرید. آموختهاید که فناوریهای دیجیتال چه کاری میتوانند انجام دهند، و آمادهی جهش به سمت آیندهای دوباره تصور شده در طرف دیگر بحران هستید. به دنبال آن بروید. با جسارت رویایی پیش بروید، اما ریسکها را فراموش نکنید و تیم خود را در همان صفحه نگه دارید.
منبع: start your digital transformation with the end in mind